مصرف نکردن مواد برای کسی که اعتیاد دارد، کار سختی است خیلیها خودخواسته یا بهاجبار خانواده و جامعه، این مرحله را طی میکنند، یعنی اعتیادشان را کنار میگذارند. اینکه به چه شیوه و روشی اعتیاد را کنار میگذارند، خودش داستانی دارد اما باید به این نکته توجه کنیم که قطع مصرف، پایان کار نیست بلکه آغاز راه است. پاکماندن و دوباره بهسمت مواد نرفتن یا بهاصطلاح لغزشنکردن خیلی سخت است؛ خیلی سختتر از آنکه یک فرد غیرمعتاد بتواند درک کند. بسیاری از معتادان درحالبهبودی برای اینکه بتوانند در برابر وسوسهها، خودشان را حفظ کنند، عضو انجمن معتادان گمنام/مُگ/ NA میشوند تا با فراگیری برنامههای ۱۲قدمی لغزش نکنند و طی یک بازیابی معنوی در پاکی به زندگیشان ادامه بدهند. عدهای هم شیوه و روشهای دیگری را بهکار میبرند.
برنامههای ١٢قدمی در ایران طرفداران زیادی دارد که از آموزههای آن بهره بردهاند اما با این وجود برخی کارشناسان حوزه اعتیاد معتقدند که مدتی است بدفهمیهایی در این برنامه اتفاق افتاده است. سعید نوروزی، معاون توسعه پیشگیری بهزیستی استان تهران یکی از این افراد است. او سالهاست با برنامههای ١٢قدمی آشناست و از آموزههای این برنامه در زندگی و حرفهاش بسیار سود برده است. اما با این وجود نقدهای جدی به این برنامه و خدمتگزاران ردهبالای آن در ایران دارد. نوروزی اشکال اصلی را در شفاهی بودن نسخه ایرانی برنامههای ١٢قدمی میداند. او معتقد است، چون آموزههای این برنامه در ایران سینهبهسینه منتقل میشود، چیزهایی به آن اضافه و کم شده و تا حدودی تغییر مسیر داده است. سعید نوروزی با «شهروند» درباره انواع روشهای درمانی و تحریفهایی که در برنامههای ١٢ قدمی اتفاق افتاده و مشکلاتی که ایجاد شده، گفتوگو کرده است.
دیدگاه پرهیزمدار و برنامههای ١٢قدمی از چه زمانی درایران رواج پیدا کرده است؟
دیدگاه پرهیزمدار، تقریبا قدیمیترین دیدگاه در ایران است و برنامههای بهبودی گروههای خودیار با دیدگاه پرهیزمدار شروع شده است. با ورود برنامههای ١٢قدمی به ایران، این دیدگاه رواج پیدا کرد. متناسب با آن دیدگاه هم مدلهای بهبودی اقامتی با رویکرد پرهیزمدار طراحی شد. تعداد زیادی از مصرفکنندگان با این رویکرد به بهبودی رسیدند. در رویکرد پرهیزمدار سطح آستانه ورود به برنامه بهبودی بالاست، یعنی افراد برای اینکه وارد مسیر بهبودی شوند، باید پرهیز مطلق داشته باشند. این رویکرد بهمرور زمان مخالفانی پیدا کرد و تعدیلهایی در آن صورت گرفت. درکنار این رویکرد، رویکرد دیگری هم وجود دارد بهنام رویکردهای کاهش آسیب که آستانه آن پایین است، یعنی ورود به درمان در برنامههای کاهش آسیب، نیاز به پرهیز کامل ندارد. در این شیوه فرد مصرفکننده ممکن است میزان مصرف را کم کند یا شیوه پرخطر مصرف را با شیوه کمخطرتری جایگزین کند. با وجود اینکه برنامههای کاهش آسیب هم برای برخی از مصرفکنندگان مواد کارآیی دارد اما رویکرد ١٢قدمی و پرهیزمدار در تقابل با چنین رویکردهایی است. عبارت خیلی شایعی بین طرفداران رویکرد پرهیزمدار وجود دارد که میگویند، یکذره مواد مثل یکذره آبستنی است. آدم یا آبستن است یا نیست و کسی نمیتواند بگوید من یکذره آبستن هستم. یعنی آدم یا مصرف میکند یا مصرف نمیکند. با این توضیحات میتوان گفت که شیوه پرهیزمدار خیلی رادیکال است. البته بعضی اشخاص به این دیدگاه علاقه دارند و جذب آن میشوند. در ایران تا مدتها تنها روش برای درمان، ورود به برنامههای بهبودی انجمنهای خودیار بود، بنابراین طبیعی است که افراد سعی میکردند به این برنامه وصل شوند و مدلهای درمانی و مدلهای بهبودی دیگر هم کمتر در دسترس بود.
شما از چه بازه زمانی صحبت میکنید؟
سال ١٣٧٣.
قبل از این سال چه مدلهایی برای درمان معتادان وجود داشت؟
قبل از انقلاب برنامههای درمان نگهدارنده با متادون برای مصرفکنندگان مواد وجود داشت. در بیمارستان ونک این کار را انجام میدادند. معتادان گمنام/ مُگ/ رسما سال ١٣٧٣ شروع بهکار کرده اما جرقه اصلی آن در سال ١٣٦٩ بوده است. البته از شیوههای غیرمرسومتری مانند طبسوزنی یا کپسولهای دستساز هم استفاده میشد که این کپسولهای دستساز نیز درواقع نوعی درمان نگهدارنده بود ولی به شیوه غیرعلمی؛ اما درمان پرهیزمدار بههمراه درمانهای روانیاجتماعی مثل مشاورهها و شرکت در جلسات انجمنهای خودیاری، بعد از انقلاب و با مساعدت سازمان بهزیستی کشور شروع شد. در دوران پهلویدوم هم در زندانها، درمانهای نگهدارنده با متادون نیز اجرا میشد که به آن «شربتخوری» میگفتند که درواقع همان متادوندرمانی بود.
البته بهنظر من درمان اعتیاد بایستی سبک کافهتریایی داشتهباشد که انواع نوشیدنیها را روی یک میز میچینند و افراد با توجه به ذائقهای که دارند از بین نوشیدنیها انتخاب میکنند. درحقیقت برنامههای بهبودی باید در دسترس باشد که افراد بتوانند برنامه مناسب خودشان را انتخاب کنند و متناسب با ویژگیهای سنی، جایگاه اجتماعی، وضعروانی، میزانمصرف، نوعمصرف و بیماریهای همراهی که دارند، درمان مناسب با شرایط خودشان را انتخاب کنند. این درحالی است که تا سالها در ایران روی این میز دو، سه مدل روش درمانی بیشتر نبود. فقط انجمنهای ١٢قدمی بود و برنامههای بهاصطلاح ترکدولتی. البته متادوندرمانی هم بعدا اضافه شد؛ یعنی فقط سه گزینه روی میز بود.
الان چقدر تنوع در گزینهها وجود دارد؟
درحالحاضر تعداد گزینهها بیشتر شده است و مصرفکننده میتواند انتخاب کند که در مراکز اقامتی بستری شود، به مراکز اجتماع درمانمدار یا TCها برود. برنامههای کاهش آسیب را انتخاب کند یا برنامههای سرپایی درمان نگهدارنده. اگر هیچکدام از اینها هم به دلش ننشست، میتواند خوددرمانی کند که توصیهنمیشود. یکی دیگر از راهها، استفاده از آموزههای کنگره ٦٠ است. الان انتخابها متنوعتر شده است اما هنوز هم نمیتوان گفت همه مدلهایی که در دنیا وجود دارد، در ایران هم در دسترس است ولی این را هم نمیتوانیم بگوییم که از دنیا خیلیعقبتریم. این تنوع در انتخاب باعث میشود که افراد به مدلهایی که به شرایط آنها نزدیکتر است، پیوند بخورند.
فکر میکنید واقعا چقدر از کسانی که اعتیاد دارند، این شانس را دارند که شیوه درمانیشان را انتخاب کنند؟
درصد کمی؛ اما به این معنا نیست که چون چنین است ما باید از آن دست بکشیم. برنامه بهبودی باید به قامت مراجع تکدوزی شود. (مُگ) یکزمانی در ایران کار سریدوزی انجام میداد. ما در بهبودی سریدوزی نداریم. تکدوزی است. ما حتی در خود (مُگ) هم بنا به شرایط مراجع میتوانیم تکدوزی داشتهباشیم. مگر شرط ورود به انجمن (مُگ) چیزی بهجز تمایل است؟ از نظر ورود به انجمن (مُگ) آستانه پایینی برایش درنظر گرفتهاند که همانا داشتن تمایل است اما کسب بهبودی نیازمند پرهیز کامل است که از آستانه بالایی برخوردار است.
میزان موفقیت انجمنهای ١٢قدمی را در ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
بهنظر من انجمنهای ١٢ قدمی، جذابیتهایی دارد که گروهی از افراد را دور خود جمع میکند. براساس آخرین آماری که من از آن خبر دارم ٤٠٠هزار نفر تاکنون براساس الگوی انجمنهای ١٢قدمی در ایران در پرهیزند. نقش برنامه (مُگ) نظیر نقش پیامبران در زندگی بیاعتقادان بود. با ورود این برنامه به کشور کسانی به سراغ معتادان میرفتند و نور امید به دل آنها میتاباندند درحالیکه تا قبل از ورود این برنامه به کشور تصور میشد که اعتیاد فقط با مرگ معتاد پایان میپذیرد و معتاد در مدت حیاتش هم مدام بین تیمارستان و بیمارستان در رفتوآمد بود و نهایتا گورستان پذیرای او بود. برنامههای ١٢قدمی بر پایه معنویت بنا شده است و به همین دلیل در ایران فرصت خوبی برای رشد و شکوفایی پیدا کرد. البته درحالحاضر این برنامهها در معرض تهدیدهایی هم قرار گرفته است.
این تهدیدها چه هستند؟
پیمایشهای انجامشده بین اعضای (مُگ) در همهجای دنیا نشان میدهد، ٣٥ تا ٤٥درصد کسانی که به برنامههای ١٢قدمی میپیوندند، اعم از معتادان گمنام، الکلیهای گمنام و... از طرف متخصصان به این گروهها معرفی شدهاند. این متخصصان ممکن است روانشناس، روانپزشک، مشاور، مددکار یا پرستار باشند اما در ایران بیش از ٩٥درصد افرادی که به انجمن (مُگ) میپیوندند توسط اعضای قدیمیتر به این انجمن معرفی میشوند و کمتر از ٥درصد مصرفکنندهها از طریق متخصصان با این انجمن آشنا میشوند. همین مسأله نشان میدهد که در ایران ارتباط کمی بین برنامههای ١٢قدمی و متخصصان وجود دارد. این ارتباط کمرنگ دلایل متعددی میتواند داشته باشد مثلا ممکن است اطلاعرسانی درستی در این زمینه انجام نشده باشد؛ پزشکان و درمانگران حوزه اعتیاد، برنامههای ١٢قدمی را قبول نداشته باشند یا هر دلیل دیگری. از طرف دیگر بین اعضای انجمنهای ١٢قدمی نوعی متخصصستیزی هم وجود دارد.
منظور من از متخصصستیزی این است که در چرخه مداخلات، انواع و اقسام مدلهای بهبودی وجود دارد مانند استفاده از پزشک، روانپزشک، مددکار، مشاور، گروههای همتا و خودیار و چیزیهایی از این دست اما در بیشتر مواقع اعضای انجمنهای ١٢قدمی کل چرخه بهبود و مداخلات بهبود را از آن خود میدانند. درحالیکه این برنامه هم فقط بخشی از چرخه درمان اعتیاد است و منحصرکردن بهبود به (مُگ) کار ناصوابی است. آسیب اصلی این است که درحقیقت به تعداد زیادی از افرادی که به درمانهای تخصصی و دارویی دیگری بهغیر از برنامههای ١٢قدمی هم نیاز دارند، القا میکنند که نباید از هیچ داروی دیگری برای درمان استفاده کنند و با این توصیههای ناصواب در برخی مواقع صدمات جبرانناپذیری به فرد وارد میکنند. بسیاری از افرادی که مصرفکننده مواد هستند درکنار اعتیادشان بیماریهای همراه دارند که باید داروهای خاصی را استفاده کنند اما بهدلیل توصیههای برخی اعضای انجمن (مُگ) داروهایشان را کنار میگذارند درحالیکه این افراد، هم باید دارو مصرف کنند، هم زیرنظر یک متخصص اعتیادشان را کنار بگذارند.
در آموزههای اصلی انجمن (مُگ) چنین رویکردی وجود دارد؟
اینطور بهنظر میرسد که نسخه ایرانی (مُگ) چنین تفکری را ترویج میکند و در آموزههای اصلی چنین تفکری وجود ندارد. در مجلات تخصصی و خبرنامههای انجمن (مُگ) به این مسأله اشاره شده که ممکن است افراد مبتلا به اعتیاد بیماریهای همراه دیگری هم داشته باشند و به آنها توصیه شده که برای درمان بیماریهایشان به متخصص مراجعه کنند. با این وجود بیشتر پیروان انجمنهای ١٢قدمی از این راهبرد بهرهای نمیبرند و گمانشان این است که فقط باید به اصول (مُگ) وفادار باشند. علت هم مشخص است؛ بسیاری از اعضای انجمنهای ١٢قدمی هرگز آن منابع را مطالعه نمیکنند و فقط به آنچه از دیگران در این زمینه میشنوند، اکتفا میکنند و این مسأله یک آسیب و تحریف در آموزههای ١٢قدمی ایجاد کرده و بهگونهای به شفاهیشدگی این برنامه انجامیده و همچنین رویکرد متخصصستیزی را در این انجمن افزایش داده است.
نکته دیگری که باید به آن توجه کنیم، این است که درست است اصول ١٢قدمی بر پرهیز بناشده اما این مسأله به آن معنا نیست که افرادی که پیرو انجمنهای ١٢قدمی هستند باید از همهچیز پرهیز کنند. متاسفانه مجمع متشکل از خدمتگزاران ردهبالای انجمن(مُگ) در ایران از معرفی خودشان و شرکت در جلسات و تعیین جایگاهشان بهخصوص در نشستهای علمی نظیر کنگره دانش اعتیاد اجتناب میکنند. همین مسأله باعث شده که بسیاری از افراد با نام انجمنهای ١٢قدمی، اقدامات ناشایستی انجام دهند. این درحالی است که اگر افرادی که در رأس این انجمن هستند بیشتر به معرفی برنامه و اهدافشان میپرداختند و در جلسات و نشستهای مختلف شرکت میکردند، رشدشان واقعی صورت میگرفت و تحریف در آن کمتر میشد و اطلاعرسانیهای شایسته انجام میدادند. اما در این زمینه تساهل و کوتاهی میکنند درحالیکه اکنون اتفاقی که افتاده این است که رشد این برنامه بیشتر بادکنکی و کاذب است و بهاندازه خوراکی که به آن دادهمیشود، نیست. امروزه بسیاری از خدمتگزاران سطح بالای (مُگ) بر این نکته اذعان دارند که در بسیاری مواقع تمایل اعضای گروه (مُگ) برای کمک به همدردان بیشتر از دانش و سوابق اجرایی آنهاست. این گفته به معنای آن است که خیلی مواقع افراد قبل از اینکه به پختگی کامل برسند، شروع به کمکرسانی به بهبودیافتگان و خانوادههای آنها میکنند.
البته نباید این نکته را فراموش کنیم که انجمنهای ١٢قدمی یکبرنامه غیرحرفهای است و البته غیرحرفهای بودن بهمعنای غیرعلمی بودن نیست؛ یعنی میتوان غیرحرفهای بود ولی علمی عمل کرد اما در انجمنهای ١٢قدمی مسألهای که اتفاق افتاده این است که غیرحرفهای بودن به سمت غیرعلمی بودن هم در حرکت است، یعنی رنگ و لعاب غیرعلمی هم دارد به خودش میگیرد. بهطوریکه معتاد بهجای اینکه از برنامه ١٢قدمی سود ببرد، گاهی با همین برنامه دچار آسیب میشود؛ یعنی معتادی که گرفتار آسیبهای اجتماعی شده، انگ خورده و هزار و یک مشکل دارد و دچار آسیبشده دیگر نباید شرایط بهگونهای شود که با ورود به انجمن ١٢قدمی مشکلی به مشکلاتش اضافه شود اما درعمل گاهی این اتفاق میافتد؛ یعنی قربانی، مجددا قربانی میشود. برای اینکه این مشکل یعنی قربانیشدن ثانویه تاحدودی حل شود راهحلش این است که افرادی با دانش بالا در حوزه انجمنهای ١٢قدمی تربیت شوند و این دانش خود را به دیگران منتقل و برنامه را تقویت کنند. آموزههای انجمنهای ١٢قدمی در سمینارها و کنفرانسها مطرح شود نه اینکه صندلی (مُگ) در نشستها خالی باشد.
آنها بهخاطر مرام و روشی که دارند از آمدن به جلسات و سمینارها پرهیز میکنند یا اینکه راه خودشان را از دیگر روشهای درمانی جدا کردهاند؟
مسأله اینجاست که خدمتگزاران ردهبالای انجمن (مُگ) در ایران دچار این سوءتفاهم شدهاند که برخی از گروهها و انجمنهای گروههای همتا از برنامههای ١٢قدمی سوءاستفاده کردند و بعضی از اعضای قدیمی وارد فعالیتهای انتفاعی و درآمدزایی شدند و البته تا حدی هم این مدعا درست است. حالا سوال این است که اگر این افراد وارد فعالیت اقتصادی شده باشند، کار بدی انجام دادهاند، سوءاستفاده کردهاند؟ به نظر من پاسخ این سوال بستگی به این دارد که این افراد از تخصصی که به دست آوردهاند برای درآمدزایی استفاده کردهاند یا از نام (مُگ) بهره بردهاند؛ بهعبارتدیگر، گاهیوقتها پیش میآید، فردی که عضو انجمن (مُگ) بوده، تحصیلکرده و تخصصی بهدست آورده است، مثلا روانشناس شده و از آموزههای (مُگ) هم در برنامههایش استفادهمیکند، در چنین موردی بهنظر من اصلا خطایی صورتنگرفته است. این فرق میکند با اینکه از (مُگ) بهعنوان ابزاری برای شهرت استفاده و (مُگ) تبدیل به رانت شود و یکآدم متخصص یا بهبودیافته خودش را به (مُگ) وصل کند و از خوشنامی این گروه برای کسب درآمد بهره ببرد.
البته در دنیا کسانی هستند که عضو گروههای خودیاریاند و کارهای مداخلهای هم انجام میدهند و درآمدزایی نیز دارند و مشکلی هم در این زمینه ایجاد نمیشود. من فکر میکنم یکی از دلایل عقبنشینی گروههای (مُگ) این است که میخواهند از این سوءاستفادهها دور باشند. اما فکر میکنم که این مشکلات نباید باعث شود که این انجمن عقبنشینی کند. آنچه اکنون بیش از همه مشکل ایجاد کرده، این است که خدمتگزاران ردهبالای (مُگ) در ایران به لاکدفاعی فرورفتهاند و دیگر خیلی کاری ندارند که بدنه آنها چهاقداماتی انجام میدهد. آنها از آرمانها و اهداف گروه دفاع نمیکنند و سکوت پیشه کردهاند و در برابر کسانی که به دنبال انحراف در اهداف گروه هستند، قد علم نمیکنند و در لاک پرهیز و خویشتنداری فرورفتهاند. با وجود اینکه (مُگ) درواقع یک برنامه بازیابی معنوی است، کم نیستند کسانی که از آن بهرهبرداریهای دیگری میکنند. مثلا به اسم (مُگ)، کمپ ترکاعتیاد راهاندازی کردهاند و آن را بهعنوان یک برنامه درمانی معرفی میکنند. درحالیکه این برنامه اصلا درمانی نیست و یک بازیابی معنوی بهحساب میآید.
از طرف دیگر، مدتی است که اطلاعرسانی در رابطه با برنامه ١٢قدمی در مراکز درمانی مانند کمپها و کلینیکهای ترکاعتیاد بسیار کمرنگ شده است. دیگر درمانگران، بیمارانشان را از وجود چنین امکانی آگاه نمیکنند؛ یعنی اتفاقی که در عمل افتاده، این است که از یکطرف گروهی به دنبال سوءاستفاده از برنامههای ١٢قدمی هستند و میخواهند هرطور شده، خود و آموزههایشان را به (مُگ) بچسبانند و از این طریق کسب درآمد کنند و از طرف دیگر، درمانگران حوزه اعتیاد افرادی را که برای ترک اقدام میکنند با برنامههای (مُگ) آشنا نمیکنند که این هردو غلط است. در مکانهایی مثل مراکز اقامتی، برنامههای گروههای ١٢قدمی میتواند بسیار موثر عمل کند اما در این مکانها از آنها بهرهای برده نمیشود. همین نوع نگاه باعث شده که بسیاری از افراد جویای درمان که بهمداخلات گروههای ١٢قدمی نیاز دارند از این مداخلات محروم بمانند و وارد این برنامهها نشوند.
منظور شما این است که انجمنهای ١٢قدمی منزوی شدهاند؟
منزوی نشدهاند بلکه در خودشان فرورفتهاند و گروه بستهای را تشکیل دادهاند. البته این وضع در ایران وجود دارد وگرنه در کشورهای دیگر اینطور نیست. این اتفاق در ایران افتاده است. این گروهها در ایران بهنوعی دارند در حق کسانی که به آنها احتیاج دارند، کوتاهی میکنند.
گروههای موسوم به (مُگ) در مناطق مختلف کشور جلسه برگزار میکنند و هر هفته دورهم جمع میشوند در وبگاه (مُگ) هم بهراحتی میتوان آدرس مکانهایی را که جلسات در آنها برگزار میشود، یافت. من متوجه یک مسألهای نمیشوم. اینکه شما میگویید (مُگ) منزوی شده است، منظورتان بنیانگذاران آن در ایران است؟ بدنه این گروهها که هر هفته جلسه دارند؟
حرف من این است که انجمن (مُگ) به دنبال تثبیت جایگاه خود نیست. تثبیت جایگاه هیچ منافاتی با اصول اصلی (مُگ) و غیرحرفهای باقی ماندن این گروه ندارد. (مُگ) میتواند جایگاهش را تثبیت کند و همانطور غیرحرفهای هم باقی بماند. (مُگ) نمیخواهد در مسائل سیاسی و حزبی مداخله کند، هیچ اشکالی ندارد، اتفاقا خیلی هم خوب است، چون هدفش معنوی است اما این دلیل نمیشود که خود را از همه مناسبات اجتماعی کنار بکشد و با این کار اجازه دهد که آموزههایش تحریف شود. باید بلندگوهایش را داشته باشد و اصولکلی و اهداف اولیه را گوشزد کند.
بهنظر شما چرا بنیانگذاران (مُگ) اینقدر خود را از مردم دور نگهمیدارند و خودشان را معرفی نمیکنند. مثلا هرگروهی که در حوزه اعتیاد در ایران فعالیت میکند، مشخص است که توسط چه شخصی راهاندازی شده است اما این مسأله درمورد بنیانگذاران(مُگ) صدق نمیکند. بسیاری از پیروان (مُگ) بنیانگذاران آن را نمیشناسند؟ چرا اینگونه است؟
به نظر من اینکه مشخص نباشد بنیانگذاران چه کسانی هستند، اشکالی ندارد بلکه مهم این است که در مجامع مهم داخلی و بینالمللی صدای این گروه و آموزههایشان بهگوش برسد و صندلی بهآنها اختصاص داده شود. البته جالب اینجاست که در مجامع بینالمللی صندلی (مُگ) همیشه پُر است اما در برنامههایی که داخل ایران برگزار میشود، صندلی این گروه خالی است و آنها حاضر نیستند در جلسات و همایشها شرکت کنند. این پرهیزکردنها چیزی نیست که در سنت (مُگ) باشد. این گروه میخواهد برای همیشه غیرحرفهای باقی بماند، این مسأله قابلفهم است و این هیچ منافاتی ندارد با اینکه هرگاه گروه یا فرقهای آموزههای (مُگ) را زیر سوال برد، آنها همدستشان را بالا ببرند و توضیح بدهند که ماجرا از چه قرار بوده است. نباید کسرشأنشان باشد که در مجامع مختلف شرکت کنند؛ مثلا در همین کنگره سالگذشته دانشاعتیاد هم شرکت نکردهاند و جایشان خالی بود.
سال گذشته کنگره شصتیها هم نیامده بودند. این اتفاق خوبی نیست. انگار یکجورهایی تفرقه و جدایی دارد اتفاق میافتد.
این وضع یک آفت خیلی بزرگ است، چون انجمنهای ١٢قدمی میتواند یک فرصت باشد اما دارد هم خودش تهدید میشود و هم خودش تهدیدکننده میشود. بهنظر من این وضع نیاز به مداخله دارد و باید در اصول و برنامههایشان بازاندیشی انجام شود. بهنظر من آنها باید از اینگونه پرهیز، پرهیز کنند. باید در این زمینه بازاندیشی انجام شود تا اجماعی ایجاد شود. متاسفانه درحالحاضر افرادی که در ایران روی متادون و درمان نگهدارنده هستند یا داروی خاصی مصرف میکنند در جلسات ١٢قدمی طرد میشوند. درحالیکه بسیاری از افراد هستند که چندموادی بودهاند، همه را ترک کردهاند و فقط متادون مصرف میکنند. سبک زندگیشان هم خیلی بهتر شده و برای پیگیری برنامههای بهبودیشان هم علاقهمند هستند که در جلسات ١٢قدمی شرکت کنند اما متاسفانه در این جلسات پذیرفته نمیشوند. این درحالی است که در آموزههای (مُگ) اصلا چنین قاعده و قانونی وجود ندارد اما از آنجاییکه آموزههای (مُگ) در ایران شفاهی شده است، این اتفاق میافتد. شفاهیشدن (مُگ) دارد به آموزههایش ضربه میزند. قاعده این شده است که افرادی که در جلسات شرکت میکنند، آنچه میآموزند را در جلسه دیگری نقل میکنند و گاهی برداشتهای خودشان را هم قاطی آن میکنند.
کمتر کسی هم بهدنبال این است که به منابع اصلی نظیر کتابپایه و... مراجعه و واقعا بررسی کند که روح حاکم بر آن قاعده و قانون چه بوده است و همین مسأله باعث انحراف میشود. به موازات فاصلهگرفتن از کوره آموزههای ١٢قدمی این مواد سیال و مذاب که در جریان و سیلان است، منجمد میشود و تنها به قشر و پوسته آنها اکتفا میشود. آرامگرفتن این آموزههای سیال آفتی است که ممکن است هر برنامه بهبود را گرفتار کند. به میزان فاصلهای که از این دهانه و واسطههای بلافصل آن یعنی کتاب پایه، قدمها، سنتها، و سایر منابع میگیریم و به شنیدههایمان اکتفا میکنیم و آب را از سرچشمه که همان منابع پیشگفته است، نمینوشیم، از مغز این آموزهها فاصله گرفته و به پوست آن اکتفا میکنیم. حتی چیزهایی به آن اضافه میکنیم که هیچ مابهازایی در برنامه بهبود ندارد و حتی اگر نوآوری باشد با روشهای تجربی به اثبات نرسیده و گاه معارض با روشهایی از این دست است.
آیا در کشورهای دیگرکسانی که متادون مصرف میکنند هم میتوانند در جلسات انجمن (مُگ) شرکت کنند؟
بله. هیچ مشکلی وجود ندارد. حتی انجمن متادونیهای گمنام (Methadone Anonymous/ MA) وجود دارد که برنامهای ١٢قدمی برای کسانی است که مواد افیونی مصرف میکردهاند و اینک تحت برنامه نگهدارنده با متادون هستند. مسأله اینجاست که نسخه ایرانی (مُگ) با نسخه اصلی تفاوتهایی دارد. فردی که اعتیاد دارد، میتواند برای حل مشکل اعتیادش از درمان نگهدارنده استفاده کند. برای درمان افسردگیاش به روانپزشک مراجعه کند و در کنار آنها از برنامههای بهبودی ١٢قدمی هم استفاده کند. اینها منافاتی باهم ندارند و همهشان میتواند در کنار هم برای فرد موثر باشد؛ اما متاسفانه در ایران از برنامههای ١٢قدمی استفاده ناروا صورت میگیرد. یکی از تهدیدهایی که وجود دارد، نوشدارو دانستن برنامههای ١٢قدمی است. تکیهبر این فرض اشتباه که اگر میخواهید بهبودی پیدا کنید، حتما باید به برنامههای ١٢قدمی وصل شوید، درحالیکه این درست نیست.
استفاده از آموزههای ١٢قدمی و وارد شدن به این برنامه، یکی از راههای بهبودی است و مسیرهای دیگری هم برای کنار گذاشتن اعتیاد و بازگشت به زندگی طبیعی وجود دارد. شواهد نشان از آن دارد که ٣ تا ٥درصد افرادی که اعتیاد دارند، بدون استفاده از برنامههای متداول و مرسوم قطع مصرف کرده و به بهبودی دستیافتهاند. البته ممکن است آنها به بازیابی معنوی نرسیدهباشند یا جذب گروههای دیگری مانند کنگره ٦٠ شدهباشند. یکی دیگر از آفتهایی که برنامههای ١٢قدمی را تهدید میکند، «بد دفاعکردن» از این برنامههاست. همین نوشدارو دانستن برنامههای ١٢قدمی خودش مشکل اساسی ایجاد کرده است. افراد زیادی هستند که به برنامههای (مُگ) وصلنشدهاند اما مسیر بهبودی را طی کردهاند. حالا ممکن است آنها بازیابی معنوی را به دست نیاورده باشند اما با وصلشدن به برنامهها و گروههای دیگر و حتی بهصورت فردی به بهبودی دستیافتهاند. نوشدارو بودن برنامههای ١٢قدمی خودش دردسرساز شده است، همینکه برخی پیروان آن معتقد هستند که تنها بهوسیله برنامههای ١٢قدمی امکان بهبودی وجود دارد ولاغیر این خودش بدترین دفاع از آن است. درحالحاضر فعالیتهای غیرعلمی بهنام (مُگ) در ایران صورت میگیرد که متاسفانه هیچکدام از بانیان این برنامه در ایران توضیحی در رابطه با این انحرافها مطرح نمیکنند و در راستای روشنسازی افکارعمومی اقدامی انجام نمیدهند. (مُگ) در ایران نیاز بهبازنگری دارد.
آیا راهکاری وجود دارد که کسانی از بیرون از گروه(مُگ) برای جلوگیری از این انحرافات اقدام کنند؟
از بیرون(مُگ) کار خاصی نمیتوان انجام داد. البته شاید تحلیلکردن وضع (مُگ) در ایران و بیان انحرافهایی که ایجادشده و خطراتی که میتواند ایجاد کند، خودش باعث شود که فضای نقد و تحلیل در جامعه راه بیفتد و شاید همین مسأله باعث شود که خدمتگزارانِ (مُگ) به این انتقادات پاسخ دهند.
با رویکردی که خدمتگزاران ردهبالای انجمن (مُگ) درپیشگرفتهاند، فکر میکنید که آنها به این نقدها پاسخ خواهند داد و این نقدها ممکن است اثرگذار باشد؟
با شناختی که من از ایشان دارم، احتمالش وجود دارد. من به دلسوزی آنها شکی ندارم و مطمئن هستم که نیتشان خوب است اما برای کمککردن به دیگران نیتخوب کافی نیست. آنها باید شرایط را قویتر مدیریت کنند و در صورت لزوم موضعگیری کنند. در سمینارها شرکت کرده و افراد و سازمانهای کلیدی را پیدا کنند و برنامههایشان را به آنها معرفی کنند.
مرضیه نوری
منبع: روزنامه شهروند