اخیرا اعتیاد به قارچ و ماشروم گسترش یافته است و ماده مخدر ماشروم یا قارچ جادویی در میان نسل جوان در حال مصرف می باشد. به نظر می رسد از میزان آسیب هایی که به دستگاه عصبی و سلول های خاکستری مغز می رساند، آگاهی و اطلاع رسانی کافی صورت نگرفته است. به همین دلیل مرکز بستری ترک اعتیاد نگین تصمیم بر این دارد که در این خصوص شما عزیزان اطلاع رسانی های لازم را انجام دهد.
قارچ و ماشروم چیست؟
ماشاروم ماده ای مخدر از گروه مخدرهای صنعتی و واحد اندازه گیری آن برگ است. این ماده مخدر شبیه به کاغذ بوده، رنگ و بویی ندارد و عوارض استفاده ازآن بسیار قابل ملاحظه و خطرناک است. به طوری که قدرت توهم زائی آن می تواند تاچندین برابر سایر مخدرهای صنعتی باشد. حدودا ۳۰ دقیقه پس از شروع مصرف، علائم توهم زای آن شروع شده و حدود ۴ تا ۶ ساعت این اثرات باقی می ماند.
نکته جالب توجه اینجاست که اثرات توهم زایی قارچ می تواند به صورت لذت بخش یا عذاب آور باشد که این حالات به خلق غالب فرد و عوامل محیطی و بیرونی بستگی دارد. هم چنین این ماده با تحریک اعصاب سمپاتیک موجب افزایش ضربان قلب وفشار خون گشته و گشادی مردمک های چشم را به همراه دارد. از دیگر اثرات آن می توان به سیخ شدن موهای بدن،افزایش دمای بدن و حالت گرگرفتگی و یا تشنج نیز اشاره کرد. چه خوب است دانستن علائم مصرف این ماده مخدر مد نظر خانواده های محترم قرار گیرد.
اعتیاد به قارچ جادویی
این ماده پس از ورود به بدن به سیلوسین جذب شده و مصرف آن بروز شادی و سرخوشی موقت را در مصرف کننده دارد؛ به طوری که با تقلید از عملکرد سروتونین درمغز، موجب تغییر در آگاهی مصرف کننده می گردد؛ به عنوان مثال مصرف کننده بدون اختیار می خندد و پس از اتمام اثر این ماده مخدر بر بدن، فعالیت های مغزی به همان شکل باقی مانده و فرد نمی تواند هماهنگی بین فعالیت های بدنی و مغزی خود ایجادکند.
مطالعات صورت گرفته بر روی افراد نشان می دهد که با مصرف دراز مدت ماشروم، می تواند منجر به تغییردر شخصیت فرد و هم چنین افزایش گرایش او به صراحت کلام و دوری از تعصب گردد.همچنین خطرات مصرف ماشروم درد شکم، اسهال، تهوع و مرگ در پی مصرف قارچهای سمی می باشد.
دوست عزیز هیچ ماده ای که انسان را از خالت طبیعی خود خارج کند، خوب نیست. خرافات را از ذهنتان بیرون کنید و از ترویج این خرافات هم بپرهیزید. این ذهن آگاه و بیدار انسان است که پاک و مقدس است و نه هیچ ماده روان گردان دیگری.
درست همون حسی رو دلم میخواد تجدبه کنم که دکتر آلبرت هافمن تجربه کرد
همین